آرشا نق نقو شده
سلام گل پسرم قندوعسلم .چند وقته نتونستم بیام و برات بنویسم سرم خیلی شلوغه همه انرژیمو میگیری بس که شیطونی و همش میخوای باهات بازی کنم و البته نق نقو شدی و تا حدی بغلی.این دندوناتم که همونجور که نوک زده بودن موندن وجا خشک کردن دلشون نمیاد از تو لثه هات بیان بیرون کاش زودتر دربیان تا هم تو اذیت نشی عزیز دلم هم من و بابایی از دست گریه های شبانه ات یه خواب آروم داشته باشیم لثه هات اذیتت میکنه و مدام دستت یا اسباب بازیات (البته میشورمشون)تو دهنته.مامان جون میگه من هم سر دندونام خیلی اذیت شدم و آخر سر با زدن آمپول دندونام دراومدن.تو این مدت که نیومدم تعطیلات تاسوعا وعاشورا به خاطر نذری که داشتیم یه سفر رفتیم مشهد .قرار بود 3 روز بمونیم اما به خاطر سرمای بیش از حد اونجا سه روز شد یه روز و عوضش رفتیم شمال و تو هم از اونجایی که عاشق ماشین سواری ودرخت و طبیعت هستی خیلی کیف کردی.البته دلت واسه روروئکت تنگ شده بود چون وقتی برگشتیم خونه چشم ازش برنمیداشتی و یه دل سیر روروئک سواری کردی.
الان توی 7 ماه هستی چندروزه میتونی بشینی البته گاهی کج میشی و یه وری میافتی.دکترتو عوض کردیم و از دکتر جدیدت (دکترنریمان)خیلی راضی هستیم یه دکتر جوان و باحوصله و باسواد.یه وقتایی دستتو خیلی محکم میکوبی به زمین یا روی پات یا روی میز نمیدونم این واسه چیه ؟کنجکاوشدم ویه بار امتحان کردم باهمون شدتی که تو میکوبی مچ دستم درد گرفت.
ذهنم همینقدر یاری کرد تا بنویسم .اینم چند تا از عکسای نفس مامان: