چند تا عکس
دریاااااااااا آب بازییییییییییی
سلام عزیزززززززززززززززززززززز دل مامان.فدای پسر صبور مهربون شیطون بلای خودم بشم من.چند روزی حالت خوب نبود گل پسرم آخه سرمای خیلی بدی خوردی اونم وسط چله تابستون با تب خیلی بالا چقدر اذیت شدی جیگل مامان اونقدر تبت بالا بود (به معنی واقعی داشتی توی تب میسوختی الهی مامان به قربونت بره الهی هیچوقت دیگه اینجوری تب نکنی گل پسرم و همیشه سالم باشی)که نصف شب بردیمت بیمارستان و بعد از زدن آمپول و چند روز دارو دادن(البته طبق معمول مجبور بودم به زور متوسل بشم )یه کم حالت بهتر شد ولی هنوز هم سرفه میکنی و کاملا خوب نشدی.والبته حسابی هم آب رفتی و کوشولو شدی اینقدر محسوس بود که خاله جونی هم که زیاد به این چیزا توجه نمیکنه متوجه آب ...
نویسنده :
مامان
13:06
چند تا از عکس های جامونده...
چند تا عکس...
تاتی تاتیییییییییییی
عزیز دل مامان قربونت بشم من که روی پاهای کوشولوت وامیستی و دیگه خودت میتونی با تسلط کامل راه بری یک هفته قبل از تولدت میتونستی چند متر راه بری ولی زودی مینشستی اما الان قربونت بشم هزار ماشا... راه افتادی و کلی ذوق میکنی از راه رفتنت گاه یهم من دستاتو میگیرم و با هم بازی میکنیم و راه میریم.هفته پیش که تعطیل بودهر روز بردیمت پارک توی محوطه بزرگ چمن حسابی واسه خودت راه رفتی و با زبون خودت با بچه ها و بزرگترا حرف زدی.چند تا پسر نوجوون که مشغول بازی بودن ازتو خوششون اومد و توپ فوتبالشونو دادن بهت تا بازی کنی تو هم جیغ میزدی و توپو قل میدادی البته توپای خودت رو هم برده بودیم ولی انگار اون توپ گندهه رو بیشتر دوس داشتی .برخلاف مام...
نویسنده :
مامان
23:54
تولد تولد تولدت مبارک
عزیز دل مامان نفس بابا تولدت مبارک گل پسرم الهی که همیشه خوشحال و شاد و سلامت باشی جیگللللللللللم.الهی 120 ساله بشی عزیییییییز دلللللللللللللللممم. ...
نویسنده :
مامان
23:09
چند تا عکس از این روزای پسرکم...
جوجووووووووووو
سلام عزیز دل مامانننننننننن پسرک دوست داشتنی من.بعد از یه وقفه طولانی امشب فرصتی شد بیام برات بنویسم علت نبودنم هم این بود که شما این مدتی که خونه مامان جونی بودیم (وای که چقد خوش گذشت بهمون)بد عادت شدی و پا به پای ما تا نیمه های شب بیدار بودی و واسه خودت تو خونه حسابی گشتی و بازی کردی طبیعیه که توی خونه بزرگ بازی کردن یه حال دیگه ای داره.این چند وقت بعد تعطیلات یکم بهت سخت گذشت چون حسابی به اونجا عادت کرده بودی و دوروبرت شلوغ بود و همه نازتو میخریدن و باهات بازی میکردن علاوه بر این هوای بسیار خوب و طبیعت بسیار زیبا هرروز میزبان ما بود.تا اینکه برای حل مشکل خوابیدن شبانه ات پیشنهاد یکی از دوستام رو اجرا کردم که بعد حدود یه هفته اصرار ...
نویسنده :
مامان
1:30